تا حالا متوجه شدید همه چی توی هواپیما کوچولوئه؟ غذای کوچولو، ظرف سالاد کوچولو، بطری کوچولو، قاشق چنگال کوچولو، بالش کوچولو، توالت کوچولو، دستشویی کوچولو، آینه کوچولو، صابون کوچولو، و همه روی صندلیهای کوچولو نشستن با کامپیوترهای ریزه میزه ور میرن، کامیونتهای کوچولو، راهروهای کوچولو، حتی مشکلات هواپیما هم همیشه کوچیکه، میگن یه مقدار کمی تاخیر داریم، یه مقدار شرایط جوی نامساعده، یه کمی دیرتون میشه، یه کوچولو صبر داشته باشین، یه چرخ دور شهر بزنیم باند فرودگاه آزاد میشه، یه کوچولو مشکلات فنی داریم، یه ذره دیگه میرید توی کامیونت، اونجا هم یه مرد ریز با یه کت که براش کوچیکه وایساده و بهتون میگه که شما فقط یه کم زمان دارید که سوار هواپیمای بعدی بشید....
حالا چیزی که درباره آدمهای پیر وجود داره، اینه که اونام همهچیشون کوچیکتر و کمتر میشه، بدنشون ریزتر میشه، میرن توی اتاقهای کوچیکتری زندگی میکنن، غذاشون کم میشه، کمتر میخوابن.... و جالبترینش درباره رانندگیشونه، پیرها موقع خروج از پارکینگ به سمت خیابون اصلا اطراف رو نگاه نمیکنن، انگار پیش خودشون میگن، من پیرم، به اندازه کافی صبر کردم، زارررت میان بیرون، حالا از پارکینگ که اومدن بیرون، به آهستهترین شکل ممکن رانندگی میکنن، من همیشه فکر میکنم وقتی آدم زمان کمی از عمرش مونده، دلش بخواد سریعتر رانندگی کنه، اول و آخرش که جلوشون رو نمیبینن که، حداقل یه کم خوش بگذرونن!