امروزه شاهد رشد چشمگير وسریع علم در کشور هستیم. مثلا شما به عنوان دانشجو تصمیم میگیری پایاننامهات رو شروع کنی. مرحله اول اینه که یه کافه خوب پیدا کنی. وقتی رفتی کافه با آرامش به مسائل مهم زندگی از قبیل مهمونیهای پیش رو فکر میکنی تا مِنو رو بیارن. از توی منو یه گزینه انتخاب میکنی و با اضافه کردن چند تا واژه دیگه بهش موضوعت انتخاب میشه. مثلا «کاربرد روش آلفردو در مقاومت خرپاهای پاستا، مطالعه موردی میلکشیک موز». بعد از انتخاب عنوان پایاننامه میری انقلاب و پایاننامه صحافی شده با نمره استادان و داوران و حتی سوت و تشویق حضار جلسه دفاعت که توی یه سیدی بهش ضمیمه شده رو دریافت میکنی. یا مثال دیگه از پیشرفت علمی اینه که در خبرها میخوندم که برای برخی رشتههای دانشگاه آزاد تخفیف ۵۰ درصدی گذاشتن. یعنی داری تو خیابون راه میری یهو میبینی رشتههای تحصیلی رو آف زدن. میری تن میزنی یه مناسبش رو برمیداری، میری سر کلاس. یا مثلا میبینی توی حراجمعه چندتا رشته مناسب آوردن.
به هرحال الان مشکل جوانان ما ورود به دانشگاهه. یعنی خب مثلا طرف پیشدانشگاهیه میبینه داداش بزرگش رفته دانشگاه مهندس شده، الان پولش با یه شیطنت خاصی از پارو بالا میره، زن و بچه و زندگیش سر و سامون گرفته، یه کشتی گرفته فقط باهاش بره سر کار، مسافرتاش رو با فانتوم میره، صبحونه، ناهار، شام تخم مرغ میخوره. خب اینم دلش میخواد. اصلا پیشنهاد میدیم علاوه بر آف زدن یه سری راهکارهای دیگه هم برای جذب دانشجو انجام بدن که مشاغل ما خالی نمونه. مثلا فحش بذارن بگن هرکی نیاد ثبت نام کنه. یا هرکی وارد دانشگاه نشه یارانهاش رو قطع کنن. یا فضایی مثل مارپله ایجاد کنن که یه سری از فارغالتحصیلها یهو وارد خونه مار بشن و مجبور بشن دوباره از اول شروع کنن!