مینویسی مینویسی مینویسی مینویسی
مینویسی مینویسی میخوری کمکم به پیسی
میفرستی یک پیامک تا بگیری حق خود را
میفرستی، میفرستد فکر کردی در سوییسی؟
کیست مانند تو جز تو اینچنین پرکار و بیکار
شغل داری و نداری، جنس ارزان و نفیسی
صحبت از پول احتمال و صحبت از بیمه محال است
منتها وقت سخنرانی گلی، ماهی، عسیسی
میکند غضروفهایم جیرجیر از بس نوشتم
دستکم ما را عطا کن روغنی، چیزی، گریسی
ذوق و شوقم را گرفتی و حقوقم را ندادی
روزگار از تو چه دیدم جز سخاوت در خسیسی