ما نمیدانیم چرا هر دولتی كه سر کار میآید، بعد از مدتی سر شوخی را با ما باز میکند. حالا این یا به شخصیت خود ما برمیگردد که زیادی به این و آنرو میدهیم یا به شوخطبعی سیاستمداران ما ربط دارد که وقتی بر مسند مسئولیت قرار میگیرند، همه چیز را به شوخی برگزار میکنند. در واقع مسئولان شوخی شوخی تصمیم میگیرند و ما جدی جدی زیر فشار تصمیم له میشویم. هر چند که شوخیهای بیمزه این روزها در مقابل آن بزرگواری که رسما کار را به شوخی دستی رسانده بود، درواقع چیزی نیست.
شما ببینید یک کشاورز زحمتکشی پیش وزیر کشاورزی رفته از وضعیت نامناسب کشاورزان گلایه کرده بعد وزیر به او رژیم غذایی پیشنهاد میدهد و به اطرافیان اشاره میکند: «بهش سبوس بده بخوره!» ای موش، رای اعتمادهایت را نخورد. البته اگر این حرف را وزیر بهداشت میگفت، باز ما فکر میکردیم نکند در چهره این کشاورز اثرات کمبود ویتامین را دیده و چنین حرفی زده اما الان دیگر فقط میتواند یک شوخی بیمزه باشد. با این وضعیت هیچ بعید نیست یک نفر پیش وزیر بهداشت برود و از مشكل مزاجي خود گلایه کند، آقای وزیر بگوید: «بهش لوبیا بدین بره تو باغچه بکاره!» یا در نظر بگیرید ما برویم به وزیر محترم ارتباطات گلایه کنیم که اینقدر ما را به صفحه پیوندها هدایت نکند و ایشان در پاسخ ما به اطرافیانش بگوید: «حالا یارانه این ماهش رو هم قطع نکنین!»
اصلا این روزها من آقای نوبخت را با آن لبخند ژکوندش میبینم که پشت تریبون میرود، یک لحظه به نظرم میآید قرار است استندآپ کمدی اجرا کند که البته هر بار ایشان با فهرست جدید گرانیها و کسانی که یارانهشان قرار است حذف شود خنده را بر لبم خشک میکند.